Atomic Habits عادت های اتمی

عادات اتمی نوشته جیمز کلیر یک راهنمای جامع و کاربردی در مورد چگونگی تغییر عادات و بهبود یک درصدی در هر روز است. عادات اتمی با استفاده از چارچوبی به نام چهار قانون تغییر رفتار، مجموعه ای ساده از قوانین را برای ایجاد عادات خوب و ترک عادت های بد به علاقمندان می آموزد. عادات اتمی یک سیستم اثبات شده برای ایجاد عادات خوب و شکستن عادت های بد ارائه می دهد. کلید ایجاد عادات پایدار، تمرکز بر ایجاد یک هویت جدید است. رفتارهای فعلی شما صرفاً بازتابی از هویت فعلی شماست.

 چهار قانون تغییر در رفتار اتمی ، مجموعه ساده ای از قوانین است که می توانیم از آنها برای ایجاد عادات بهتر استفاده کنیم. آنها عبارتند از :

اول – موضوع عادت را واضح و اشکار کنید (2) آن را جذاب کنید، (3) آن را آسان کنید، و (4) آن را رضایتبخش کنید

نتایج عملکردی معیاری برای اندازه گیری عادات شما هستند. دارایی خالص شما معیاری برای سنجش عادت های مالی شماست. وزن شما معیاری برای سنجش عادات غذایی شما است. دانش شما معیاری از عادات یادگیری شما است. شلوغی شما معیاری برای سنجش عادت های مرتب کردن شما است. به طور خلاصه ، همان چیزی را که تکرار می کنید به دست می آورید.

اهداف در مقابل سیستم ها

اهداف نتایجی هستند که می خواهید به دست آورید. در مقابل سیستم ها فرآیندهایی هستند که منجر به نتایج می شوند. با این تفسیر اهداف برای تعیین جهت خوب هستند، و سیستم ها برای تحقق پیشرفت مناسبند. همان گونه که مشخص است در فضای اجتماعی برنده و بازنده اهداف یکسان دارند و رسیدن به هدف تنها یک تغییر لحظه ای است و با پیشرفت بلندمدت در تضاد هست. به عبارت دیگر هدف از تعیین هدف، برنده شدن دریک بازی است. در صورتیکه هدف از ساختن سیستم ها ادامه بازی است. شما به سطح اهداف خود نمی رسید. شما به سطح سیستم های خود سقوط می کنید.

تغییر عادات به دو دلیل چالش برانگیز است: گاهی سعی می شود چیز اشتباه را تغییر دهیم و گاه سعی می کنیم عادت های خود را به روشی نادرست تغییر دهیم.بنابراین لازم است ابتدا موضوع عادت صحیح را شناسایی کنیم و روش صحیح تغییر را دنبال نماییم. مستقل از شناسایی موضوع که به زمینه های فردی مرتبط است تغییر نیازمند یک متدولوژی است که در ذیل تشریح میشود

سه لایه تغییر رفتار :لایه اول نتایج را تغییر می دهد. این سطح به تغییر نتایج مربوط می شود: کاهش وزن، انتشار کتاب، برنده شدن در مسابقات قهرمانی. بیشتر اهدافی که تعیین می کنید با این سطح از تغییر مرتبط هستند. لایه دوم روند شما را تغییر می دهد. این سطح به تغییر عادات و سیستم های شما مربوط می شود: اجرای یک روال جدید در باشگاه، شلوغ کردن میز خود برای گردش کار بهتر، توسعه تمرین مراقبه. بیشتر عادت هایی که ایجاد می کنید با این سطح مرتبط هستند. سومین و عمیق ترین لایه تغییر هویت شماست. این سطح به تغییر باورهای شما مربوط می شود: جهان بینی شما،تصویر شما از خود، قضاوت شما در مورد خود و دیگران. بیشتر باورها، مفروضات و سوگیری هایی که دارید با این سطح مرتبط هستند.استمراردریک عادت از طریق ،هویت است. با این رویکرد، ما با تمرکز بر اینکه چه کسی می‌خواهیم شویم، شروع می‌کنیم. رفتاری که با خود ناسازگار باشد ماندگار نخواهد بود. ممکن است پول بیشتری بخواهید، اما اگر هویت شما فردی است که به جای خلق کردن، مصرف می‌کند، به جای کسب درآمد، به سمت خرج کردن کشیده می‌شوید.

شکل نهایی انگیزه درونی زمانی است که یک عادت بخشی از هویت شما شود. و چنین تبیین شود که بگویم من از آن دسته افرادی هستم که این را می خواهم. هویت های جدید به شواهد جدید نیاز دارند. اگر همان رای‌هایی را که همیشه می‌داده‌اید به صندوق بیاندازید، همان نتایجی را خواهید گرفت که همیشه داشته‌اید. اگر چیزی تغییر نکند، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. این یک فرآیند دو مرحله ای ساده است: نوع فردی را که می خواهید باشید، تعیین کنید. با بردهای کوچک آن را به خود ثابت کنید.

کسی را میشناسم که بیش از ۵۰ کیلو وزن کم کرد وی از خود پرسید: “یک فرد سالم چه کار می کند؟” شکل گیری همه عادات یک حلقه بازخورد است، اما مهم است که اجازه دهید ارزش ها، اصول و هویت شما به جای نتایج، حلقه را هدایت کند. تمرکز همیشه باید روی تبدیل شدن به آن نوع آدم باشد، نه به دست آوردن یک نتیجه خاص.

فرآیند ایجاد یک عادت را می توان به چهار مرحله ساده تقسیم کرد: نشانه ؛ میل شدید به چیز یا ولع ؛ پاسخ یا واکنش ؛ جایزه.

هر فرد هوس کشیدن سیگار را ندارد، بلکه هوس آرامشی را دارد که این سیگار به وی می دهد. یک فرد انگیزه مسواک زدن دندان های خود را ندارد، بلکه احساس تمیزی دهان خود انگیزه وی است . کسی نمی خواهد صرفا تلویزیون را روشن کند، بلکه می خواهد سرگرم شود. هر هوس با تمایل به تغییر وضعیت درونی مرتبط است. افکار، احساسات و عواطف ناظر چیزی است که یک نشانه را به یک ولع تبدیل می کند. پاسخ، عادت واقعی است که شما انجام می دهید، که می تواند به شکل یک فکر یا یک عمل باشد. پاسخی رخ می دهد بستگی به میزان انگیزه شما و میزان اصطکاک با رفتار دارد. پاداش هدف نهایی هر عادت است.

نشانه توجه به پاداش است. ولع خواستن پاداش است. پاسخ به دست آوردن پاداش است. اولین هدف از پاداش، ارضای هوس شماست. پاداش ها به ما می آموزند که کدام اقدامات ارزش یادآوری در آینده را دارند. اگر رفتاری در هر یک از چهار مرحله ناکافی باشد، تبدیل به عادت نمی شود.

فرایند جلوگیری از بروز عادت ناپسند : نشانه را حذف کنید و عادت شما هرگز شروع نخواهد شد. ولع خود را کاهش دهید و انگیزه کافی برای عمل را تجربه نخواهید کرد. رفتار را سخت کنید و نمی توانید آن را انجام دهید. و اگر پاداش نتواند خواسته شما را برآورده کند، دیگر دلیلی برای تکرار آن در آینده نخواهید داشت. بدون سه مرحله اول، رفتاری رخ نخواهد داد

استراتژی و تاکتیک

استراتژی از جمله واژه هایی است که ارزش گذاری بیرونی و انتظاری را حمل می‌کند که لزوما در خود واژه حضور ندارد .   بار معنایی که بر این واژه سوار شده است بر چندین دو گانه ظاهرا متباین متکی است . دو گانه های 

درازمدت. در مقابل کوتاه مدت 

بنیادی در مقابل موقتی یا موردی 

زیر بنایی  در مقابل روبنایی 

خطوط راهنما در مقابل اقدام انی 

نبایدها در مقابل انتخاب خوب 

و شاید از نظرگاهی ، پیش وند استراتژی در هر زمینه ای که بکار گرفته می‌شود معادل موفقیت و برنده شدن تلقی می‌شود که دو گانه های فوق صرفا بیان صفت گونه بهتر در مقابل خوب یا. خوب در مقابل بد است .

رویکرد سازمانها یا افراد در گزینش استراتژی برنده شدن در واقعیت بیرونی از یک برخورد پیروی نکرده است چرا که تعبیر برنده شدن نیز در سازمانها و بینش افراد متفاوت بوده است . برخص برنده شدن را با کارایی بهتر معادل تلقى کردند و برخی دیگر کارامدی و اثربخشی را معيار موفقیت برشمرده اند .

نگاهی عمق تر به مفهوم برنده شدن و تداوم در برنده شدن نیازمند نگرشی است که دریابیم بهتر بودن تضمینی ندارد و همه رقبا در تلاشند که روشهای روزامد را به کار بگیرند و این تلاش همه جانبه سبب میشود که رقبا در موزه عملکرد مشابه هم عمل نمایند و تفاوت معناداری در درازمدت با هم نداشته باشند

وجود امكانات نسبتا یکسان برای رقبا در بهره گیری از منابع و تکنولوژیها سبب گردیده است تا مفهوم دیگری به عنوان تعریف کننده استراتژی بکار گرفته شود و ان موقعیت یابی استراتژیک و یا یافتن موقعیت متمایز نسبت به رقبا است که در ان یا فعاليت هایی متفاوت انجام میشود و یا فعاليت های مشابه به روش متفاوت صورت میگیرد.

درک این نحوه نگرش به موضوع استراتژی از این نکته بنیادی برمی خیزد که در یک زمین بازی که رقبا با هم بازی میکنند نمی توان مطین بود که همواره از رقیب بهتر بازی میکنی و زمانی خواهد رسید که رقیب با تلاش بیشتر و یا جذب بازیکن جدید ( همکاری مشترک با رقیب دیگر ) برنده شود بنابراین راهبرد اصلی انست که زمین بازی را تا حد امکان متفاوت ساخت به نحویکه امکان نمایش بازی مشابه توسط رقبا حداقل شود. 

با این تعریف ومقدمه:

استراتژی ایجاد یک موقعیت منحصر بفرد از فعاليت های است که متفاوت از دیگر بازیگران است 

استراتژی تبیین کننده انتخاب های رقابتی است که در ان نبایدها تعیین میگردد

استراتژی شامل رویکردیی است که در ان فعاليت های سازمان به صورت یک کلیت یکپارچه به هم قفل شده اند 

چه چیزهایی استراتژی نیست 

الف- اثر بخشی استراتژی نیست 

ب- بهترین بودن استراتژی نیست 

ج- بهره ور بودن استراتژی نیست

د- الگوی بهتر بودن در فعاليت ها استراتژی نیست

ه- برون سپاری و بهره گیری از  کارایی منابع استراتژی نیست

ی- انعطاف پذیری و عکس العمل سريع به تغییرات بازار استراتژی نیست 

چه چیزهایی استراتژي خواهد بود 

موقعیت رقابته منحصر به فرد 

فعاليت هایی ساخت یافته و مبتنی بر استراتژی 

داشتن بده- بستان و انتخاب هایی روشن نسبت به رقبا 

مزیت رقابتی حاصل زنجیره فعالیت ها

پایداری مبتنی بر سیستم و نه اجزا 

وجود اثربخشی به عنوان یک زمینه حداقلی در فعاليت ها 

هنر حذف ناموجه

گزینه های پیش رو و انتخاب بهترین آنها چالش انسان ها در مواجهه با مسایل زندگی است . و آنجا که انتخاب هر فرد بر محیط دیگری موثر می افتاد در اینصورت پلورالیسم آیا به معنای آنست که همه چیز درست است و لذا اصولا باب گفتگو برای یافتن پاسخ مشترک بسته است ؟

وجود گزینه های متنوع برای یک زمینه و مساله در ادبیات مدلسازی ریاضی به فضای پاسخ تعبیر می‌شود که از میان آن می‌توان انتخاب صورت گیرد . چگونگی انتخاب سوالی ریشه ای است که زمینه رسیدن به پاسخ های مشترک و گفتمان را در جوامع انسانی فراهم می کند .

انسان ها معمولا در دیدگاه خود به دنبال بهترین ها می‌کردند و لذا الگوی تصمیم گیری یافتن بهترین رویکردها و انتخاب ها است . اما مفهوم بهترین برای افراد متفاوت یکسان نیست و این معادل پلورالیسم است که در آن با معیار ارزشی و مطلوبیت متفاوت بهترین هااز تنوع برخوردار است . لذا با این ترتیب لازم است رویکرد خود را اصلاح نمود و به جای بهترین ها به یافتن پاسخ مشترک بدترین پرداخت . 

رویکرد در فضای پاسخ از انتخاب بهترین ها به حذف بدترین ها به عنوان استراتژی یافتن جواب مشترک عمل می‌کند . اینگونه است که گفتمان زندگی مشترک گذر از ناموجه ها است . و لذا هنر زندگی یافتن ناموجه ها است

تصمیم گیری

تصمیم گیری گاهی به هنر تعبیر میشود و گاهی صفت های نظیر جسورانه و یا محافظه کارانه به ان اطلاق میشود. تصمیم گیری اما در واقع انتخاب از بین بدیل ها ( آلترناتیوها) است . و  بدیل ها به ذات وجود ندارند بلکه خلق میشوند و خود ترکیبی از امکان ها هستند. 

انتخاب بهترین بدیل در تصمیم گیری با مفهوم بهتر و بدتر ارتباط پیدا می کند و ان خود به مفهوم داشتن دستگاه ارزشیابی است . دستگاه ارزشی تصمیم گیر  را در ادبیات تصمیم گیری کسب و کار معادل مفهوم هدف کسب و کار می دانند بدین ترتیب تصمیم و انتخاب بدیل مناسب با توجه به هدف مفهوم می باید. در این نحوه نگاه تصمیم بهینه فراگیر معمولا مفهوم بیرونی ندارد چرا که دستگاه ارزشیابی تصمیم گیرها می تواند متفاوت باشد.

سوال : چگونه می توان در مورد تصمیم گیری صحیح یا نادرست قضاوت کرد 

فرض کنید قرار است منزل مسکونی خریداری شود و چندین بدیل وجود دارد .  بدیل های موجود به شرح زیر پیشنهاد میشود. خانه ای بسیار بزرگ و مجلل در منطقه ای با صفا و با اب و هوای بسیار عالی و طبیعتا گرانقیمت (۱)  ، خانه ای با ابعاد کوچک تر  در همان منطقه خوب جغرافیایی ولی در محدوده بودجه در اختیار (۲) ، خانه ای بسیار بزرگ و مجلل در منطقه ای وسط شهر با میزانی از الودگی معمول شهری (۳) ، خانه ای کوچک و معمولی در منطقه میانی شهر ولی صاحب ان قیمت بالای برای ان درخواست کرده(۴) است

کدام گزینه را انتخاب باید کرد و چگونه میتوان انتخاب تصمیم گیر را نقد کرد ؟

در این مثال دو مفهوم ارزشی وجود دارد . قیمت متناسب و منطقه جغرافیایی مطلوب . در مثال فوق انتخاب ۴ در مقابل انتخاب ۱ قطعا نامطلوب است چرا که قیمت بالا و اندازه کوچک و در منطقه کمتر مطلوب  را در مقابل انتخاب قیمت بالاولی اندازه ساختمانی بزرگ در منطقه عالی قطعا انتخابی غیر عقلانی است . پس انتخاب ۴ در مقابل ۱ قابل حذف است.

اما انتخاب ۲ در مقابل ۱ و یا بر عکس قابل انتقاد نیست و یا انتخاب ۲ و ۳ قابل انتقاد نیست زیرا یک معیار کم و در مقابل معیار دیگر ارزشی افزایش یافته است لذا هر انتخاب می تواند قابل قبول باشد

الگوریتم تصمیم گیری ، حذف الترناتیوهای نامطلوب 

در بده بستان دو معیار  ترکیب های منطقی هم ارزش هستند و مفهوم بهترین در انها راه ندارد. لذا روش انتخاب پاسخ بهینه ، انتخاب بهترین نیست بلکه رد کردن جواب های نامطلوب است . به این ترتیب پس از حذف بدیل های نامطلوب ، بقیه  بدیل ها قابل انتخاب توسط تصمیم گیران است و برتری تصمیم گیری مفهوم واقعی ندارد.

رفتار عاملی

حکایتی هست که مرز تفکر بالادستی و پایین دستی راروشن می کند. دو دوست از کنار رودخانه ای عبور می کردند که متوجه میشوند کودکی در حال غرق شدن است. بدون هیچ درنگی هر دو در اب می پرند تا کودک را نجات دهند . هنوز از این حادثه فراغت نیافته صدای کودکی دیگر را می شنوند که نیاز به کمک دارد و باز برای کمک هر دو دوست به اب می پرند. این موضوع مداوم ادامه می یابد. در حالی که مشغول نجات کودکان هستند یکی از ان دو متوجه میشود که دوستش ادامه نداده و او را در این کار تنها گذاشته است

در این حالت است که فردی که در حال نجات کودکان است فریاد بر میاورد که کجا میروی و دوست وی پاسخ می دهد به بالای رودخانه میروم تاجلوی کسی که کودکان را در اب می اندازد را بگیرم

سازمانها درگیر رفتار تدافعی و عکس العملی میشوند و عمده وقت خود را صرف خاموش کردن اتش می کنند بدون انکه وقت بگذارند و عامل اتش را حذف کنند و به جای عکس العمل پیشگیری نمایند

موانع درک چنین رفتار عاملی در سه ریشه قابل خلاصه شدن است

الف- نابینایی در مشاهده مشکل

ب- بدون صاحب بودن موضوع و یا مشکل

ج- دور زدن و به اینده موکول کردن حل مشکل

و راهکار اصلاح این پدیده در سازمانها در خود تعریف ان قابل مشاهده است

الف: ایجاد محیط کاری صاحب کار شدن گر چه فرد یا واحد عامل ان نباشد . در هر صورت با بروز یک بحران راهی دیگر نیست. یکی باید به رفع معضل بپردازد

ب- موارد بالا دستی معمولا داوطلبانه و تیمی است . گروهی از افراد دور هم جمع میشوند و ابراز می کنند که ما این مشکل را نیافریده ایم ولی ان را حل می کنیم

ریسک و مدیریت ریسک

ریسک به طور کلی  به مفهوم ، خطر در معرض قرار گرفتن  اسیب و احتمال از بین رفتن یا آسیب دیدگی است. . در امور مالی و سرمایه گذاری ، ریسک اغلب به شانس تفاوت  سود واقعی  با بازده مورد انتظار سرمایه گذاری اطلاق میشود. 

ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و پیامدهای تاریخی ارزیابی می شود. در امور مالی ، «انحراف استاندارد» یک معیار متداول  ریسک است. انحراف معیار ،اندازه گیری نوسانات یک متغیر در مقایسه با میانگین تاریخی آن است.

دریافت از ریسک با مقایسه پیامدهای احتمالی  با یک انتظار یا مطلوبیت حاصل میشود و لذا اگر برداشتی از نقطه مطلوب ( در ادبیات برنامه ریزی سازمانی ، مقدار هدف ) برای یک زمینه وجود نداشته باشد شناسایی ریسک و اطلاق ریسک‌ صورت نمی گیرد.

از سویی دیگر ، استفاده از واژه ریسک برای مواردی است که پیامدها معین نیست و انتظار تغییر در ان به علل تصادفی و یا علت های خاص پیش بینی میشود. رسیدن به این قابلیت که تغییرات را پیش بینی نمود در واقع از تجربیات گذشته حاصل میشود که در ان بر اساس تجارب گذشته حالت های ممکن در وقوع پیامدها قابل شناسایی است.

به طور خلاصه میتوان نکات زیر را در خصوص ریسک بیان نمود :

 چرایی ریسک : شروع به درک ریسک معمولا از انتظار  اثر ریسک ( میزان ریسک )  شروع میشود و سپس علت ان به عنوان عامل ریسک شناسایی میشود 

موضوع ریسک : موضوعی که در ان انتظار میرود نسبت به میزان مطلوب انحراف پیدا شود

عامل ریسک : انچه سبب میشود که تغییری در نتیجه یا مقدار مورد انتظار حاصل شود

میزان ریسک : مقدار نتیجه  پیش بینی شده با در نظر گرفتن احتمال بروز عوامل و شدت اثر هر عامل میزان ریسک تلقی میشود. هر گاه دامنه تغییرات نتایج را در یک دامنه تعریف نماییم ، انحراف در دامنه تعریف شده و بر اساس نقطه مرکزی ان نیز ریسک تلقی میشود.   

حوزه ریسک : افراض های متفاوتی از حوزه ها برای کمک به تحلیل گران ریسک برای تمرکز بر انتظار از حوزه و سپس تعیین ریسک و عوامل ان در ادبیات موضوع پیشنهاد شده است ، مانند ریسک عملیاتی ، ریسک استراتژیک ، ریسک محیط بیرونی ،  ریسک محیط درونی ،ریسک مالی ، ریسک فناوری ، ….  

فرایند مدیریت ریسک :   فرایند مدیریتی ، شامل تفکر و اقدام متناسب با ان است لذا گام های این فرایند عبارت خواهند بود با ، شناسایی ، ارزیابی ، ارزشیابی و رتبه بندی ، تیمار و پیاده سازی راه حل، پایش است 

محاسبه کمی ریسک :   ( احتمال بروز عامل ریسک ) ( شدت اثر )

محاسبه کمی رتبه در کنترل ریسک : ( احتمال بروز عامل ریسک ) x ( سختی شناسایی) x ( شدت اثر )

ریسک کسب وکار  در مدیریت عصر حاضر : 

فناوری اطلاعات و ارتباطات فضای کسب و کار. را متحول کرده است . درک محیط کسب و کار  و ریسک های متناظر با این موقعیت به همراه تهدیدها و فرصت ها ی ناشی از ان بخشی از فرایند مدیریت ریسک سال های پیش رو خواهد بود .

روندها و ریسک ناشی از تهدیدها و فرصت ها

۱- حجم زیاد داده :  هوش مصنوعی و تحلیل داده ای در نقش تصمیم یار به خدمت گرفته میشود.  ناتوانی در بکارگیری این فناوری و خطاهای ناشی از بهره کیری نادرست ، ریسک محیطی و قابلیت در بکارگیری ان فرصت رقابتی را فراهم می کند 

۲- کنترل از راه دور IOT : فناوری های مرتبط با کنترل و ردیابی فرصت شناسایی و عکس العمل سریع را در اداره کردن محیط درونی فراهم کرده است. فرصت بکارگیری فناوری در کنترل فرایندها و ریسک ناشی از سهولت دسترسی به نظام های کنترلی و تهاجم به شبکه ارتباطی از موارد شناخته شده در این زمینه هستند.

۳- گسترش اکوسیستم ها : توسعه زنجیره فعالیت ها و ارتباطات گسترده همکاری های تحاری ،  ریسک های مرتبط با تضاد و درگیری های. تجاری را از یک سو و فرصت بهره برداری بهینه از قابلیت های شبکه ای همکاری های تجاری را بوجود اورده است .

۴- پیچیدگی فضای کسب و کار : تعاملات گسترده و تغییرات سریع محیطی ، پیش بینی و برنامه ریزی را با چالش رو به رو ساخته است و  هوشیاری نیروی انسانی ، انعطاف پذیری در تعامل با کسب و کار الزام سازمانها در چابکی تعامل با مدیریت تغییرات است. ریسک های ناشی از ناتوانی در تحلیل و عاملیت در تغییر بخشی از تهدید های این روند شمرده میشود.

۵- گشودگی و شتاب در فضای ارتباطات اجتماعی مجازی : شتاب در اختلال بر نام تجاری ناشی از ریسک ناتوانی در پاسخگویی و حضور در فضای مجازی ، تهدید نیروی انسانی و همکاران ناراضی در اختلال برند در مقابل فرصت شتاب دادن به تصویر از برند در محیط کسب و کار با بهره گیری هوشمندانه از فضای مجازی از جمله موارد مرتبط با موضوع فضای ‌مجازی گسترده است.

۶- نواوری شتابان : گسترش تعامل ایده ها و تولید ایده های نوارانه و فرصت های شتاب دهی به پیاده سازی ایده ها در قالب نهادهای مبتنی بر مشارکت جمعی ، ریسک سازمانهای غیر منعطف که نواوری را ارزش نمی دانند افزایش داده است . حضور در صحنه کسب و کار و تغییر در قواعد کار با فشار به رگولاتوری های حوزه و مبتنی بر تجربه پیشبرنده ،  ریسک قواعد غیر منطبق با کسب و کار را به فرصت ایجاد قواعد منطبق با نواوری های طرج  شده و ایجاد زمین بازی پیشروان هر حوزه فراهم می کند .

توسعه تواناییهای جدید رهبری برای انقلاب صنعتی چهارم

4IR

1-با توجه به اینکه سازمانها مدلهای تجاری بیشتری تجربه می کنند ، رهبران باید در مرزهای کسب وکار رهبری کنند ، فناوریهای صحیحی را اتخاذ کنند ، چشم انداز جدیدی از فرهنگ سازمانی ایجاد کنند و استراتژی های مبتکرانه افراد را برای آینده کار شکل دهند.

2- مدیریت ادغام فناوری در محیط کار: نحوه انجام کار در حال تغییر است.  مسئولیت HR برای همکاری با مدیران عامل و رهبران ارشد شرکت برای دستیابی به ترکیب بهینه نیروی کار انسانی و اتوماسیون برای اطمینان از تأثیر مثبت در آینده کار در افزایش است.

3. افزایش تجربه کارکنان: افزایش پیچیدگی نیروی کار و استفاده از فناوری نیازمند تغییر در تجربه انجام امور  است. HR نقش مهمی در تعریف ، اندازه گیری و فعال کردن تجربه معنی دار کارمندان در 4IR دارد.

4- ایجاد فرهنگ یادگیری چابک و شخصی سازی شده : HR در پیشبرد فرهنگ یادگیری پیوسته در زمینه ای که تقاضا برای مهارت های خاص کاهش می یابد ، و برای زمینه های  ظهور چیزهای جدید و الزام استعداد برای یادگیری مداوم ، آموزش و رهاسازی نقش اصلی را ایفا می کند.

5- تعیین معیارها برای ارزشگذاری سرمایه انسانی: رابطه متقابل بین نیروی کار ، سازمانها و جامعه باعث می شود که منابع انسانی اقدامات پایدار وقابل سنجش از سرمایه انسانی به عنوان یک عامل اصلی در عملکرد خود و در عملکرد کسب و کار  ایجادو  اثرگذاری منابع انسانی  را پایش نماید .

6.  تنوع فرهنگی : تغییر نیروهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی فرصتی را برای سازمانها ایجاد می کند تا به طور عمیق  تنوع را پیش ببرند. منابع انسانی نقش اساسی در ترویج احساس هدف و تعلق در نیروی کار ، برابری و رفاه برای جوامع و مناطقی که در آن فعالیت می کنند را دارند.